.

عاشقانه تصادفی

عاشقانه تصادفی align="center">

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  • + از "نبـــــــــودنــــــت" دلـــگـــیر نیـــســـتم... از اینـــکـــه روزگــــــاری "بــــــودی"، دلگـــیــــرم
  • + دنیای من پر از دستهایست که خسته نمی شوند از نگه داشتن نقاب ها
  • + کم کم غروب ماه خدا دیده می شود صد حیف ازین بساط که برچیده می شود در این بهار رحمت و غفران و مغفرت خوشبخت آن کسی ست که بخشیده می شود *عید شما مبارک*
  • + زیر بارانم بی چتر … تنها بینی سرخم لو میدهد مرا که باریده ام همراه ابرها، اما… تابلوی قشنگی شده ایم: من و جاده و باران !
  • + کاش میفهمیدی ســـکوت همیشه علامت رضــــایت نیست گاهی سکوت یعنی "امــــا" یعنی "اگــــــر" یعنی هزار و یک دلیل که " دل "میترســــد بلند بگوید دیـــــگر احتیاط لازم نیست . شکستنی ها شکست هر جور مایلیـــــد حمل کنید .. !!
  • + سلام به همه ی هم وبلاگی های عزیز پیشاپیش عید نوروز را به همگیتان تبریک میگم. امیدوارم سال 92 بهترین سال زندگیتان باشد و سال پر خیر و برکتی را برای همگیتان از خداوند منان آرزومندم.
  • + در زندگـے بـرآے هر آدمـے ! از یـک روز، از یـک جــآ، از یـک نفـر، بـہ بعـد...! دیگـر هـیچ چیـز مثـل قبـل نیستــ! نـہ روزهآ، نـہ رنگ هآ،نـہ خیـآبـآن هآ همـہ چیـز مـے شـود: دلتنگـے...!
  • + هیچ کس نـفهمیـــــد که « زلـیخـــــــا » مــَـــــــــرد * بـود ....!! میــــدانی چــــــــــــرا * ؟؟؟ مـــــردانـــگی * میــخواهـــــد! مــــــــاندن ، پــای عشــــــقی که مـُـــدام تـو را پـــس میــــزنــد.... *.
  • + من به *جای خالی اش* بیشتر از خودش عادت کرده ام . . . اعتراف تلخیست…!!
  • + عشق یک چرخه است: وقتی *عاشق* می شوید، صدمه می بینید وقتی *صدمه* می بینید، متنفر می شوید وقتی *متنفر* می شوید، سعی می کنید فراموش کنید وقتی سعی می کنید *فراموش* کنید، دل تنگ می شوید وقتی *دل تنگ* می شوید… در نهایت دوباره *عاشق می شوید*.

ریزعلی حال و هوای مسافران را هم از یاد نمی‌برد و می‌گوید: وقتی به آن ها گفتم که چه اتفاقی افتاده و صحنه را نشانشان دادم، آن وقت بود که متوجه شدند، جان حدود هزار نفر نجات پیدا کرده است و آن قدر به شعف آمده بودند که بازرس قطار همان شب، تمام جیب‌هایش را گشت و 50 تومان به من انعام داد. 

داماد ریزعلی میانه سخن پدر خانمش را پی می‌گیرد و بیان می‌کند: الان برخی از مأموران قطار که هنوز زنده‌اند و بازنشسته شده‌اند، وقتی خاطره آن شب و صحنه آن درّه را تعریف می‌کنند، از شدت هیجان به گریه می‌افتند.

ریزعلی ادامه می‌دهد: چون لباس‌هایم درآورده و لُخت شده بودم و عرق‌ریزان بر روی ریل دویده بودم، آن شب سرما خوردم و تمام بدنم عفونت کرد و 15 روز در یکی از درمانگاه‌های میانه تحت درمان بودم و بعد از آن بود که برای ادامه درمان به تبریز رفتم، اما هزینه درمانم آنقدر بالا بود که حتی گوسفندانم را فروختم و خلاصه در آن دو سه ماه درمان، تمام دارایی‌ام را خرج کردم.

یک سال پس از حادثه، داستان آن شب وارد کتاب‌های درسی بچه‌ها شد، اما تا سال 69 یا 70 هیچکس جز اهالی روستایمان نمی‌دانست که دهقان فداکار منم؛ تا اینکه وقتی به خاطر بیماری در یکی از بیمارستان‌های تبریز بستری شده بودم، به طور اتفاقی و البته بعد از تحقیقات، من را شناختند.

* همه چیز در مملکتمان داریم، فقط خدمت کنید!

وقتی از ریزعلی می‌پرسیم که «با یادآوری داستان آن شب و دیدن آن در کتاب‌های دانش‌آموزان، چه حال و هوایی پیدا می‌کنی؟» فقط در یک جمله می‌گوید: «به آن شب افتخار می‌کنم» و ادامه می‌دهد: «دانش‌آموزان محله که من را می‌شناسند، همیشه ماجرای آن شب را سؤال می‌کنند و خوشحالیشان را هم ابراز می‌کنند. »

دهقان فداکار کتاب‌های دانش‌آموزان ایرانی حرف دلش را با مردم اینطور می‌گوید: وقتی وضعیت کشورهای همسایه مثل عراق و افغانستان را می‌بینم، می‌گویم شکر خدا همه چیز در مملکت ما فراوان است، اما فقط یک درخواست دارم و آن هم اینکه به مملکت خود خدمت کنید.

* قامت رعنایی که در زیربار مخارج خم شده است

دهقان فداکار که این روزها با بیماری «آب مروارید» دست و پنجه نرم می‌کند و چشمان پُرفروغش از این درد رنجور شده، می‌گوید: دو سال است که چشمانم آب مروارید آورده است و همسرم نیز حدود 7 – 8 سال است که دیسک کمر دارد.

داماد ریزعلی یادآوری می‌کند که دفترچه‌ای از طرف بیمه کارکنان راه‌آهن برایش تهیه کرده‌اند که البته چون بیمه تأمین اجتماعی نیست، در هیچ جا آن را قبول نمی‌کنند و هزینه‌های درمان را خودش به هر زحمت و مشقتی است، تأمین می‌کند.

وقتی از او می‌پرسیم که «در این سال‌ها کسی از مسئولان به دیدنت آمده‌ یا خیر؟» می‌گوید: «نه، هیچ کس نیامده است!»، اما یادی از «مرحوم دادمان» وزیر پیشین راه و ترابری می‌کند که در زمان مدیریتش بر راه‌آهن کشور هدیه سفر مشهد را برای دهقان فداکار و خانواده‌اش فراهم کرده بود و در زمان کوتاه وزارتش هم مستمری ماهانه‌ای را برایش جور کرده بود، اما الان چیزی از آن دستگیرش نمی‌شود، جز حدود 100 هزار تومان!

ریشه این مسئله هم به سال‌ها پیش برمی‌گردد؛ زمانی که ریزعلی ضمانت وام 8 میلیون تومانی یکی از اقوامش را کرده بود، اما حالا که آن شخص فوت کرده و خانواده‌اش هم خُلف ‌وعده کرده‌اند، اقساط وام از حقوق 300 هزار تومانی او کم می‌شود!

آن طور که داماد ریزعلی می‌گوید، 6 سال است که اقساط وام از حقوق دهقان فداکار مردم ایران کم می‌شود، اما هنوز اصل مبلغ وام باقی مانده است!

* تنها درخواست ریزعلی؛ تواضع، شرمندگی و دیگر هیچ!

پیرمرد دردمند اما آبرومند و با عزت، جوانان را سرمایه مملکت می‌خواند و به آن ها توصیه می‌کند که به کشورشان پایبند باشند و به آن خدمت کنند و وقتی از او تقاضا می‌کنیم که حرفش را با مسئولان بگوید، متواضعانه می‌گوید: «هیچ تقاضایی ندارم، جز این که اگر امکان دارد فکری به حال وامی که ضمانت آن را کرده‌ام و الان اقساطش از حقوق‌ام، کسر می شود بکنند. »

و در ادامه حرفی می‌گوید که ما از شنیدنش شرمنده می‌شویم؛ «اگر الان می‌توانستم برای گذران زندگی حتی نگهبانی هم می‌کردم، اما توان بدنی ندارم. »

پایان این گفت‌وگوی صمیمانه با میهمان‌نوازی دهقان دوست‌داشتنی و همسر و دختر و دامادش هم زمان می‌شود؛ با اصرار خانواده ریزعلی بر سر سفره‌ای ساده و بی‌ریا، ولی همراه با یک دنیا مهربانی و معنویت می‌نشینیم؛ و کیست که در گوشه‌ای از دنیا، چنین سفره‌ای پیداکند که انگار همه خوبی‌ها و مهربانی‌ها در وجود صاحبش جمع شده است.

کم‌کم از خانه گرم ریزعلی بیرون می‌آییم، در حالی که دنیا دنیا عشق و محبت نسبت به این بنده خالص خدا در دلمان موج می‌زند، اما این سؤال هم بیش تر از قبل ذهنمان را می‌آزارد که آیا کسی از متولیان امر، سراغ خانه دهقان فداکار را خواهد گرفت و لحظه‌ای پای درد دل او خواهد نشست یا این رفت و آمدها هم چنان سهم مردم پایین شهر و رسانه‌ها خواهد بود؟!

نمی‌دانم، اما شاید رسم دنیا، فراموشیست!!

دهقان فداکار


نظر()

 شب قدر   

مشخصات مدیر وبلاگ

ویرایش

موسیقی

لوگوی دوستان






































































ویرایش

دوستان

عاشق آسمونی سیب سرخ ***جزین*** عکس و مطلب جالب و خنده دار سرچشمه ادب و عرفان : وب ویژه تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید شقایقهای کالپوش سکوت ابدی هم نفس نغمه ی عاشقی سرچشمــــه فضیلـــــت هــــــا ؛ امـــام مهــدی علیه السلام تنهایی......!!!!!! معیار عدل طاقانک رویای شبانه ایران اسلامی تبسمـــــیـ بهـ ناچار سایت روستای چشام (Chesham.ir) عکس های عاشقانه منطقه آزاد ستاره سهیل مشاوره - روانشناسی دل شکسته یکی هست تو قلبم.... یامهدی Dark Future عشق غلط غولوت قرار Manna Deltangi عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر) جیغ بنفش در ساعت 25 گذری به نام امام نقی علیه السلام گروه اینترنتی جرقه داتکو محسن نصیری(هامون) *من اهل اینجا نیستم* هر چی تو دوست داری عاشق فوتبال20 wanted دلتنگـــــــــــــــ همه شمـــــــــــــــــــا.... اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما... آقا رضا شخصی هرچه می خواهد دل تنگم میذارم سید خراسانی عرفان وادب تنهاترین تجربه های مربی کوچک دلنوشته های یه عاشق! ستاره سهیل delshekasteh شب تنهایی ستاره فقط ما از یک انسان فقط من برای تو کهکشان عشق اول11 انتیک 0110 صراط مبین به بهترین وبلاگ سرگرمی خوش امدید عجب صبری خدا دارد...... الکتروتکنیک به نام آنکه مسی را آفرید تا رونالدو بی سرور نماند... تکسوارعشق جیگر نامه خطـــــــ خطی ♀♥♂Door Va Nazdik♀♥♂ * امام مبین * صدفم چشم به راهتم برگرد سکوت شبانه سه ثانیه سکوت درجست وجوی حقیقت جوک و خنده یه دختر تنها دهاتی دکتر علی حاجی ستوده Tan Tan قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی رویای شبانه عسل.... مهاجرعشق بمب خنده کشتی کج ریحانه لپ لپ روستای خاصلو آریایی کهکشان Networkingbest جالب اما خواندنی آشنای غریب داستان عشق باران عشق تک شاخ آخرین منجی من هیچم دلنوشته من و او مسأله شرعی موسیقی اصیل ایرانی ترفند سرا فرزاد ملوس و پرنیاجون درباره ی رپ و دوست شدن با شما فقط خدا فروش خوکچه هندی امانتدار امام معماری تنهایی.......
ویرایش

طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ