.
تقدیر بود که آخر از تو جدا بیفتم
یک گوشه بی تحمل من بی صدا بیفتم
نفس نفس من از تو می خوندم عاشقانه
تو باغ سبز امید با تو زدم جوانه
من با تو خو گرفتم به این همه قشنگی
هر لحظه طرحی تازه سیاه سفید و رنگی
تو از خودت گذشتی که نگذرم من از خود
کوچ غریبت اما پایان ماجرا شد
دلسرد بودم از عشق، دلتنگ و پر گلایه
با هر بهونه بی تو گم می شدم تو سایه
اما دوباره چشمات تابید و ساحری کرد
غزل غزل شکفتم وقتی که شاعری کرد
تمام من تو بودی هر چی که من نداشتم
رفتی و من به گریه جای تو گل گذاشتم
بی تو نمی شه خندید بی تو نمی شه سر کرد
این داغ کهنه انگار تازه به من اثر کرد
ای رفته از دو دیده ای شاهکار زیبا
پیشکش به قلب پاکت عطر گلای مینا
تقدیر بود که بی تو نفس نفس بمیرم
در حسرت رهایی کنج قفس بمیرم
منبع : کتاب تقدیر این بود که . . .
عناوین یادداشتهای وبلاگ
بایگانی
موسیقی
دوستان