.
به ما انسانها حق انتخاب داده اند پس نمیتوانیم مسؤولیتها را به گردن خدا یا طبیعت بیندازیم. مسؤولیت خود ماست و باید خودمان به دوش بکشیم.( آرنولد توینبی )
& & & & & &
نتیجه گیری زود پس از رخدادهای مهم زندگی از بی خردی است . ( اُرد بزرگ )
& & & & & &
کسی که دارای عزمی راسخ است ،جهان را مطابق میل خویش عوض می کند. ( گوته )
& & & & & &
یک زندگی مطالعه نشده ،ارزش زیستن ندارد . ( سقراط )
& & & & & &
خداوند درهای هنر را بر روی دانایان دادگر گشوده است . ( فردوسی خردمند )
& & & & & &
مغز ما یک دینام هزار ولتی است که متاسفانه اکثرمان بیش از یک چراغ موشی از آن استفاده نمی کنیم . ( ویلیام جیمز )
& & & & & &
باطن و سیرت مردم را در حین بدبختی آنان میتوان شناخت . ( گاندی )
& & & & & &
برای تربیت اراده بهترین زمان ایام جوانی است. ( فیثاغورث )
& & & & & &
آسودگی آدمی ، به گنج و دینار نیست که به خرد است و روشن بینی . ( اُرد بزرگ )
& & & & & &
زندگی به وجود آوردن اثری جاودان است . ( وینه )
منبع :
http://mrhooman.bizhat.com/qesar.htm
هیچ کس اشکی برای ما نریخت
هر که با ما بود از ما می گریخت
چند روزی هست حالم دیدنیست
حال من از این و آن پرسیدنیست
گاه بر روی زمین زل می زنم
گاه بر حافظ تفأل می زنم
حافظ فالم را گرفت
یک غزل آمد که حالم را گرفت :
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آن چه می پنداشتیم.
$ $ $ $ $ $
دل که رنجید از کسی ، خرسند کردن مشکل است
شیشه بشکسته را پیوند کردن مشکل است
کوه را با آن بزرگی می توان هموار کرد
حرف ناهموار را هموار کردن مشکل است.
$ $ $ $ $ $
کاش مى شد قلب ها آباد بود
کینه و غم ها به دست باد بود.
$ $ $ $ $ $
مردن و گم شدن از ماست نه از فاصله ها
دل از اینهاست که تنهاست نه از فاصله ها.
منبع :
الف) شرایط نهضت امام حسینعلیه السلام
شکل مبارزهاى که امام حسین علیه السلام انتخاب کرده، قابل فهمیدن نیست مگر این که اوضاع و شرایطى که امام حسین علیه اسلام در آن شرایط ، قیام خاصّ خودش را آغاز کرد، فهمیده بشود... اکنون امام حسین علیه السلام مسئول نگاهبانى انقلابى است که آخرین پایگاههاى مقاومتش از دست رفته است و از قدرت جدش و پدر و برادرش، یعنى حکومت اسلام و جبهه حقیقت و عدالت، یک شمشیر برایش نمانده و حتى یک سرباز! سالهایى است که بنىامیه همه پایگاههاى اجتماعى را فتح کرده است.
اسلام در این زمان، چون پوستین وارونه شده است؛ ارزشهاى اسلامى رنگ باخته و دین با حاکمیت افراد فاسد و غاصب، رو به انحطاط و انحراف مىرود. امام حسینعلیه السلام در چنین شرایطى براى اصلاح دین جدش قیام مىکند؛ از یک سو، نیرویى براى تغییر وضع موجود ندارد و از دیگر سو، در سکوت خود مشعل امیدى نمىبیند. بنابراین، با تنهاترین و برندهترین سلاح، سلاح شهادت، به رویارویى با یزید، مظهر باطل مىشتابد و با شهادت خویش بر آن ها پیروز مىشود .
این که امام حسین علیه السلام فریاد مىزند - پس از این که همه عزیزانش را در خون مىبیند و جز دشمن کینه توز و غارتگر در برابرش نمىبیند - فریاد مىزند که : «آیا کسى هست که مرا یارى کند و انتقام کشد؟» «هل من ناصر ینصرنى؟» ؛ مگر نمىداند که کسى نیست که او را یارى کند و انتقام گیرد ؟ این «سؤال»، سؤال از تاریخ فرداى بشرى است و این پرسش، از آینده است و از همه ماست و این سؤال، انتظار حسین را از عاشقانش بیان مىکند و دعوت شهادت او را به همه کسانى که براى شهیدان حرمت و عظمت قائلند، اعلام مىنماید .
ب) بایستن و نتوانستن
فتواى امام حسین علیه السلام این است : آرى! در نتوانستن نیز بایستن هست ؛ براى او زندگى ، عقیده و جهاد است . بنابراین ، اگر او زنده است و به دلیل این که زنده است، مسئولیت جهاد در راه عقیده را دارد. انسان زنده ، مسئول است و نه فقط انسان توانا. و از حسین ، زندهتر کیست؟ در تاریخ ما ، کیست که به اندازه او حق داشته باشد که زندگى کند؟ و شایسته باشد که زنده بماند ؟ نفس انسان بودن، آگاه بودن، ایمان داشتن، زندگى کردن، آدمى را مسئول جهاد مىکند و حسین مَثَلِ اعلاى انسانیت زنده، عاشق و آگاه است. توانستن یا نتوانستن ، ضعف یا قدرت ، تنهایى یا جمعیت ، فقط شکل انجام رسالت و چگونگى تحقق مسئولیت را تعیین مىکند نه وجود آن را.
بایستن : یعنى براى انجام دادن وظیفه مسئولیت دینى و شرعى، تلاش نمودن و تا حد توان براى پیشبرد آن ، به تناسب زمان و شرایط، اقدام کردن. گویاترین کلام براى اداى این مفهوم، فرمایش حضرت امام قدس سره است؛ ایشان در پیامى فرمودند : ما مأمور به اداى تکلیف و وظیفهایم، نه مأمور به نتیجه .
هر مسلمانى در هر شرایطى، وظیفهاى دارد که باید بدان عمل نماید ؛ لیکن اقتضاى زمان، شکل انجام وظیفه را به تناسب خود، دستخوش تغییر مىسازد. عمل به وظیفه در بستر زمانى خاص، «جهاد» و در شرایطى «فقه» و در برههاى « پرداختن به مسایل علمى» است؛ لیکن آن چه با تحول زمان دگرگون نمىشود، اصل اداى تکلیف و انجام وظیفه است .
ج) هنر خوب مردن
او (امام حسینعلیه السلام) فرزند خانوادهاى است که هنر خوب مردن را در مکتب حیات، خوب آموخته است . . . آموزگار بزرگ شهادت اکنون برخاسته است تا به همه آن ها که جهاد را تنها در توانستن مىفهمند و به همه آنها که پیروزى بر خصم را تنها در غلبه، بیاموزد که شهادت نه یک باختن، که یک انتخاب است ؛ انتخابى که در آن، مجاهد با قربانى کردن خویش در آستانه معبد آزادى و محراب عشق، پیروز مىشود و حسین «وارث آدم» - که به بنىآدم زیستن داد - و «وارث پیامبران بزرگ» - که به انسان چگونه باید زیست را آموختند - اکنون آمده است تا در این روزگار به فرزندان آدم چگونه باید مردن را بیاموزند.
شهادت، هنر مردان خداست؛ چنان که خوب زیستن و خوب زندگى کردن، هنر مردان الهى مىباشد. خوب مردن نیز هنرى است که در درجه اول، شهدا آن را به ارث مىبرند. شهدا شمعهاى فروزانى هستند که با نثار هستى و وجود خود در محضر حق تعالى، پیروز مىشوند. سیدالشهداء سمبل و الگوى خوب مردن (شهادت) در همه اعصار است. مقتدایان امام حسینعلیه السلام کسانى هستند که از مایه جان خویش در راه خدا نثار مىکنند و به راستى حسین آموزگار بزرگ شهادت است که هنر خوب مردن را در جان بىتاب انسانهاى عاشق، تزریق می کند .
د) آثار شهادت امام حسینعلیه السلام
برخى درباره آثار شهادت حسینى تردید کردند! و آن را قیامى خواندهاند که شکست خورده است؛ شگفتا! کدام جهاد و کدام جنگِ پیروزى بوده است که دامنه فتوحاتش در سطح جامعه در عمق اندیشه و احساس و در طول زمان و ادوار تاریخ ، این همه گسترده و عمیق و بارآور باشد؟... امام حسین علیه السلام با شهادت «ید بیضاء» کرد، از خون شهیدان «دم مسیحائى» ساخت که کور را بینا مىکند و مرده را حیات مىبخشد... اما نه تنها در عصر خویش و در سرزمین خویش، که «شهادت» جنگ نیست، رسالت است؛ سلاح نیست، پیام است؛ کلمهاى است که با خون تلفظ مىشود.
تأثیر حادثه کربلا، هم در بستر زمان خود و هم در طول تاریخ، عمیق و فراگیر بوده است. نهضتهایى که با فاصله کمى با الهامگیرى از قیام خونین کربلا شکفتند - مانند قیام توابین و ابومسلم خراسانى - و جانهاى مردمى که از ترنم خونهاى گرم شهیدان کربلا زندگى یافتند، معدود نیستند؛ انقلاب اسلامى شاهد و مثالى زنده در عصر حاضر است که هم در شروع نهضت، پیروزى انقلاب، ثبات نظام و ادامه آن تا هم اکنون همواره زیر درخشش پرتو عشق به اباعبدالله الحسینعلیه السلام جریان یافته است. به راستى کدامین عشق و ایمان جوشان براى پیشبرد انقلاب اسلامى مىتوانست به اندازه عشق و ایمان حسینى مؤثر باشد؟
ه) زندگان جاوید
آن ها که تن به هر ذلتى مىدهند تا زنده بمانند، مردههاى خاموش و پلید تاریخند و ببینید آیا کسانى که سخاوتمندانه با حسین به قتلگاه خویش آمدهاند و مرگ خویش را انتخاب کردهاند - در حالى که صدها گریزگاه آبرومندانه براى ماندنشان بود و صدها توجیه شرعى و دینى براى زنده ماندن شان بود - توجیه و تأویل نکردهاند و مردهاند، این ها زنده هستند؟ آیا آن ها که براى ماندنشان تن به ذلت و پستى، رها کردن حسین و تحمل کردن یزید دادند، کدام هنوز زندهاند؟ هر کس زنده بودن را فقط در یک لَشِ متحرک نمىبیند، زنده بودن و شاهد بودن حسین را با همه وجودش مىبیند، حس مىکند و مرگ کسانى را که به ذلتها تن دادهاند تا زنده بمانند ، مىبیند.
شهدا زندهاند و سیدالشهداء زندهترین شهید تاریخ است. نام او، یاد او، خاطره او و داستان شگرف کربلاى او، همه و همه در طول تاریخ براى همه نسلها نیروبخش، حیات آفرین، امیدزا و انقلاب گستر است. به راستى کدامین ملت را مىتوان سراغ گرفت که با روح و خون امام حسین علیه السلام همگرایى کنند و به افتخار یکى از دو پیروزى نرسند؟ خون امام حسین علیه السلام ، مایه حیات بخشى است که در گذر زمان بر کالبد ملتها دمیده مىشود و آن ها را به زندگى فرا مىخواند و امام حسینعلیه السلام زنده جاویدى است که هر سال، دوباره شهید مىشود و همگان را به یارى جبهه حق زمان خود، دعوت مىکند .
و) ساعات آخر شهادت
عصر عاشورا، امام حسینعلیه السلام با آن دقت نظافت مىکند، با آن دقت آرایش مىکند، بهترین لباسهایش را مىپوشد و بهترین عطرهایش را مىزند، در اوج خون و در اوج مرگ و در اوج نابودىِ همه کسانش و در آستانه رفتن خودش، هر ساعتى که مىگذشت و شهدا هم بر هم انباشته مىشدند، چهره او گلگونتر و برافروختهتر و قلبش بیشتر به تپش مىآمد، که مىدانست فاصله حضور، اندک است؛ چه «شهادت» حضور نیز هست.
حضور شایسته در محضر خدا، آرزوى سرشار از اشتیاقى است که مردان خدا همواره براى آن، لحظه شمارى مىکنند و شهادت، شایستهترین وسیله حضور در پیشگاه الهى است. آرایش با دقّت امام حسینعلیه السلام در عصر عاشورا نیز به خاطر شایستهترین حضورى است که یک امام مىتواند در محضر الهى داشته باشد .
ز ) مسئولیت ما
این که حسین فریاد مىزند - پس از این که همه عزیزانش را در خون مىبیند و جز دشمن کینه توز و غارتگر در برابرش نمىبیند - فریاد مىزند که: «آیا کسى هست که مرا یارى کند و انتقام کشد؟» «هل من ناصر ینصرنى؟»؛ مگر نمىداند که کسى نیست که او را یارى کند و انتقام گیرد؟ این «سؤال»، سؤال از تاریخ فرداى بشرى است و این پرسش، از آینده است و از همه ماست و این سؤال، انتظار حسین را از عاشقانش بیان مىکند و دعوت شهادت او را به همه کسانى که براى شهیدان حرمت و عظمت قائلند، اعلام مىنماید.
امام حسینعلیه السلام مظهر و سمبل حق است که در همه عصرها، چون نمادى زنده و خروشان، ظهور پیدا مىکند و همه کسانى را که از پاسدارى حقیقت زمان خود طفره مىروند، به یارى مىطلبد و در واقع یارى طلبیدن امامِ عشق در کربلا، انعکاس موج اندیشه اسلامى براى کمک به حق در همه زمانهاست. «هل من ناصر ینصرنى»، یعنى آیا کمک کنندهاى هست که حق را یارى کند؟
منبع :
http://javoonak.parsfa.com/post-253048.html
اگه کسی رو دیدی که وقتی داری رد میشی بر میگرده و نگاهت میکنه بدون براش مهمی . . . . .
اگه کسی رو دیدی که وقتی داری می افتی بر می گرده و با عجله میاد به طرفت بدون براش عزیزی . . . .
اگه کسی رو دیدی که وقتی داری میخندی بر می گرده و نگاهت میکنه بدون براش قشنگی . . . . .
اگه کسی رو دیدی که وقتی داری گریه میکنی میاد باهات اشک میریزه بدون دوستت داره . . . . .
و اگه کسی رو دیدی که وقتی داری با یکی دیگه حرف میزنی ترکت میکنه بدون عاشقته . . . . .
آیا تا حالا هیچ کدوم رو دیدید ؟!
منبع :
http://pa2ogh.blogsky.com/category/cat-4
مردی بسیار ثروتمند که از نزدیکان پادشاه بود و در سرزمین مجاور ثروت کلانی داشت، از محبت و عشقی که رعایا و نزدیکانش نسبت به شیوانا داشتند به شدت آزرده بود .
به همین خاطر روزی با خشم نزد شیوانا آمد و با لحن توهین آمیزی خطاب به شیوانا گفت : آهای پیر معرفت! من با خودم یکی از رعیت هایم را آورده ام و مقابل تو به او شلاق می زنم. به من نشان بده تو چگونه آن را تلافی می کنی ؟!
شیوانا سر بلند کرد و نیم نگاهی به رعیت انداخت و سنگی از روی زمین برداشت و آن را در یک کفه ترازوی مقابل خود گذاشت. کفه ترازو پائین رفت و کفه دیگر بالا آمد .
مرد ثروتمند شلاقی محکم بر پای رعیت وارد ساخت. فریاد رعیت شلاق خورده به آسمان رفت. هیچ کس جرات اعتراض به فامیل پادشاه را نداشت و در نتیجه همه ساکت ماندند . . . !!
مرد ثروتمند که سکوت جمع را دید لبخندی زد و گفت : پس قبول داری که همه درس های تو بیهوده و بی ارزش است !
اما هنوز سخنان مرد به پایان نرسیده بود که فریادی از بین همراهان مرد ثروتمند برخاست !
پسر مرد ثروتمند همان لحظه به خاطر رم کردن اسبش به زمین سقوط کرده بود و پای راستش شکسته بود. مرد ثروتمند سراسیمه به سوی پسرش رفت و او را در آغوش گرفت و از همراهان خواست تا سریعاً به سراغ طبیب بروند !
در فاصله زمانی رسیدن طبیب، مرد ثروتمند به سوی شیوانا نیم نگاهی انداخت و با کمال حیرت دید که رعیت شلاق خورده لنگ لنگان خودش را به ترازوی شیوانا رساند و سنگی از روی زمین برداشت و در کفه دیگر ترازو انداخت . . ..
کفه پائین آمده، بالا رفت و کفه دیگر به سمت زمین آمد . . . ! ! !
می گویند آن مرد ثروتمند دیگر به مدرسه شیوانا قدم نگذاشت !
کفه ترازوی شما در ترازوی عدل الهی چگونه است . . . !؟
منبع :
http://www.spn-group.com/news.php?extend.84.1
می دونی چرا میگن " دلت دریا باشه "
وقتی یه سنگو تو دریا میندازی
فقط برای چند ثانیه اونو متلاطم می کنه
و برای همیشه محو میشه
ولی اون سنگ تا ابد ته دل دریا موندگاره
من سعی می کنم مثل دریا باشم
فراموش کنم سنگی . . . که به دلم زدن
با این که سنگینی شونو برای همیشه روی سینه ام حس می کنم !
منبع :
http://irannaz.com/news_detail_14362.html
مردن آن نیست که در سینه ی خاک دفن شوم . . . مردن آن است که از خاطر تو با همه ی خاطره ها محو شوم .
$ $ $ $ $ $
دوستت دارم تکیه کلام توبود. . . و من . . . بی جهت به آن تکیه کرده بودم . . .
$ $ $ $ $ $
از انسان ها غمی به دل نگیر : زیرا خود نیز غمگینند ، با آن که تنهایند ولی از خود می گریزند، زیرا به خود و به عشق خود و به حقیقت خودنیز شک دارند ، پس دوستشان بدار اگر چه دوستت نداشته باشند . (دکترشریعتی)
$ $ $ $ $ $
دلتنگی یک معجزه است معجزه ای که به قلب ها فرصت به یاد هم بودن می دهد .
$ $ $ $ $ $
برای تا ابد ماندن باید رفت . گاهی به قلب کسی گاهی از قلب کسی .
$ $ $ $ $ $
اگر غرور نبود چشم هایمان به جای لب هایمان سخن نمی گفتند و ما کلام محبت را در نگاه های گهگاهمان جستجو نمی کردیم . (دکتر شریعتی)
$ $ $ $ $ $
ارزش بعضیا اندازه اشکه که از چشمات بیفتن . . . نه اندازه نبض که اگه نباشن نباشی .
$ $ $ $ $ $
همیشه دلیل شادی کسی باش نه قسمتی از شادی آن . . . و همیشه قسمتی از غم کسی باش نه دلیل غم آن .
$ $ $ $ $ $
دوستی همیشه بر حسب یک اتفاق است اما جدایی همیشه یک قانون است .
$ $ $ $ $ $
کاشکی هیچ موقع همسفر جاده های تنهایی وقتی جاده ها تموم می شد از یاد نمی رفت.
منبع :
http://www.ehsasat.com/quotes.php
عناوین یادداشتهای وبلاگ
بایگانی
موسیقی
دوستان