.
آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم
از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم
تقصیر کسی نیست که این گونه غریبیم
شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیریم
& & & & & &
سیب سرخی را به من بخشید و رفت
عاقبت برعشق من خندید ورفت
اشک درچشمان سردم حلقه زد
بی مروت گریه ام را دید و رفت
& & & & & &
از یار وفا که دید تا من بینم
راحت ز جفا که دید تا من بینم
تو عمر منی و بی وفایی چه کنم
از عمر وفا که دید تا من بینم
& & & & & &
خوش است خلوت اگر یار، یار من باشد
نه من بسوزم او شمع انجمن باشد
من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم
که گاه گاه بر او دست اهرمن باشد
منبع :
کتاب دالان بهشت
http://taranome-ashk.blogfa.com
عناوین یادداشتهای وبلاگ
بایگانی
موسیقی
دوستان